آرزوهایت را بخاطر بسپار
و برای رسیدن به آن تلاش کن
امروز
پیری را دیدم
که در حسرت روزگار جوانی
چشمش را تر کرد و گفت:
آرزوهایت را بخاطر بسپار
و برای رسیدن به آن تلاش کن
امروز
پیری را دیدم
که در حسرت روزگار جوانی
چشمش را تر کرد و گفت:
چند نفر از پلی عبور میکردند که ناگهان دو نفر به داخل رودخانه خروشان افتادند...
همه در کنار رودخانه جمع شدند تا شاید بتوانند به آنها کمک رسانند... ولی وقتی دیدند شدت آب آنقدر زیاد است که نمیتوان برایشان کاری کرد، به آن دو گفتند که امکان نجاتتان وجود ندارد! و شما به زودی خواهید مرد!!!